شاهکار استاد سیاوش قمیشی (معبد شهید)

مانده ام در پس دیوار
توی این شام دل آزار
یاریم ده ای پناور
فانوس شبو نگه دار
که راهم تاریک و دوره
پاره پاره بی عبوره
آخه تو خودت می دونی
که چشمات دنیای نوره

من برای با تو بودن
هر مترسکو شکستم
وقتی چشمامو می بستم
دل به یاری تو بستم
ولی تو تنهاتر از من
دل به تنهایی سپردی
واسه رهایی از شب
منو با خودت نبردی

من از این زندگی سیرم
پوست تن مثل کویرم
همراه کوچ پرستو
میذارم از اینجا میرم
میرم اونجایی که عاشق
راوی غصه نباشه
واژه ای به اسم غربت
توی هیچ قصه نباشه

نه من از اینجا نمیرم
اینجا معبد شهیده
سایه های ناامیدی
رو تن زمین خزیده
سایه از وحشت ایام
گونه اش زرد و سکیده
نعش این سایه رو سنگفرش
خبر از حادثه میده
نظرات 2 + ارسال نظر
آرشام چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:41 ب.ظ http://www.daneshmandeemrooz.blogsky.com

به وبلاگ من سر بزنید

پوریا پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:49 ب.ظ

سلام
انگار صاحب این وب لاگ اینجا رو ول کرده رفته
:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد